شروع سفرنامه مشگین شهر | سفر به مشگین شهر
امیدوارم از سفرنامه سرعین لذت برده باشید.
حالا میخوام براتون از ادامه سفرم به مشگین شهر بگم.
همون طور که میدونید این شهر توی استان اردبیل قرار گرفته.
برای رفتن از سرعین به مشگین شهر باید اول خودم رو به اردبیل میرسوندم و از اردبیل سوار تاکسیهای مشگین شهر میشدم.
ساعت ۹:۳۰ صبح یک تاکسی آنلاین به قیمت ۱۱ هزار تومان به مقصد اردبیل گرفتم و حرکت کردم.
نزدیک ظهر به مقصد رسیدم. در ادامه متن همراه من باشید و سفرنامه شهر مشگین شهر را تا انتها بخوانید تا از تجربههای شیرینی که داشتم شما هم استفاده کنید.
میزبان من
با کیانوش جعفری دو سال قبل در سفر کوتاهی که به مشگین شهر داشتم آشنا شدم.
بار اول که همدیگه رو دیدیم متوجه علاقههای مشترکمون شدیم و درباره گردشگری، طبیعتگردی و عکاسی صحبت کردیم.
با اینکه مغازهداره و همیشه سرش شلوغه اما زمان زیادی رو به طبیعتگردی میگذرونه و کوهنوردها رو راهنمایی میکنه و گاهی همراه گروههای کوهنوردی بهعنوان راهنما فعالیت میکنه.
معمولا دست تنهاست اما با این حال خونهای که در اختیار مسافرها قرار میده همیشه تمیز و مرتبه.
این خصوصیاتش باعث شد کیانوش جعفری بین همه میزبانهای اتاقک توی ذهنم بهعنوان یک دوست و میزبان خوب موندگار بشه.
برای همین اولین کاری که کردم اجاره آپارتمان در مشگین شهر یعنی اقامتگاه کیانوش بود. بعد از اینکه واحد رو تحویل گرفتم وسایلم رو داخل خونه گذاشتم و در مورد زمانبندی سفرم باهاش مشورت کردم.
از کجا شروع کنیم؟
۳ تا از مهمترین جاذبههای گردشگری مشگین شهر داخل شهر قرار دارند و به راحتی قابل دسترساند.
پل معلق، کهنهقلعه و بقعه شیخ حیدر ۳ جاذبهایاند که تصمیم گرفتم اول از همه ببینم.
نیازی به گرفتن ماشین دربست نبود و تاکسیها از جلوی این جاذبهها رد میشدند. از کهنه قلعه که در شمالیترین نقطه شهر قرار داشت شروع کردم.
کهنه قلعه
از بقایای دیوارههای این قلعه متوجه شدم که در گذشته خیلی بزرگ بوده.
مساحتش در حدود ۱۵ هزار متر مربع بوده و روی تپهای با ارتفاع ۵۰ متر قرار داشته.
قدمت کهنهقلعه مربوط به دوره ساسانیان میشه که از دیوارهای ضخیم خشتی با حجرههای کوچک تشکیل شده بود و شش برجک هم داشته ولی در حال حاضر چیزه زیادی از بنای این قلعه باقی نمونده.
وقتی داشتم روی زمین خاکی و بین دیوارههای این قلعه قدم میزدم میتونستم شکوهی که این قلعه در گذشته داشته و حالا دیگه بخشی از تاریخ شده رو تصور کنم.
بقعه شیخ حیدر
از روبهروی کهنهقلعه تا میدان امام رو با تاکسی رفتم و از میدان تا بقعه ۳ دقیقه پیادهروی کردم.
قبل از اینکه وارد محوطه بقعه بشم از یک حیاط عبور کردم که دو طرفش مغازههای فروش صنایع دستی مشگین شهر بود.
حتی یکی از مغازهها پشت شیشه یک کاغذ با عنوان « آموزش گلیمبافی» چسبونده بود. به نظرم خیلی باحال اومد و اگر فرصت کافی داشتم یک چیزایی در مورد گلیمبافی یاد میگرفتم.
بقعه یک برج به ارتفاع ۱۸ متره که مربوط به آرامگاه شیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل صفوی، میشه.
این بنا با معرقکاری و کاشیهای لاجوردی و سفید تزیین شده که به برج جلوه بیشتری داده.
البته در گذشته ارتفاع بنا بیشتر بوده اما در سال ۱۲۷۵ شمسی جنگی بین روسها و طایفه قوجابیگلو در میگیره و روسها قسمت بالایی برج رو به توپ میبندن. بعضیها میگن بالای این برج یک گنبد طلایی بوده اما عدهای دیگه مخالفاند و میگن چیزی نبوده.
پل معلق
یکی دیگه از جاذبههای اصلی مشگین شهر که بین گردشگرها شهرت زیادی داره پل معلقه.
این پل به طولانیترین پل کابلی خاورمیانه معروفه و روی رودخانه خیاوچایی و پارک جنگلی مشگین شهر قرار گرفته.
رد شدن از روی این پل خیلی هیجانانگیزه چون وقتی که دارید از روی آن میگذرید جنگل و رودخانه با فاصلهای ۱۸ متری از بین درزهای کف پل دیده میشن.
اوج هیجان زمانی بود که به قسمت شیشهای پل رسیدم! چون فقط از روی شیشه رد میشدم.
آبشار گورگور خیاوچای
صبح روز بعد ساعت ۷ به هوای یک پیادهروی و طبیعتگردی از خواب بیدار شدم.
به کمک یک دوست خودم رو به درهای در ابتدای مسیر آبشار رسوندم .
مشگین شهر در گذشته خیاو نام داشته و واژه خیاو در زبان ترکی به محل پرآب و پر درخت گفته میشه.
به همین دلیل هم اسم این آبشار، گورگور خیاوچایه.
در واقع این اسم کاملا به آبشار میومد. تمام این مسیر زیبا پر از گل و چمن بود و از میان این دره سرسبز رودخانهای که در ادامه آبشار بود میگذشت.
در نهایت بعد از ۵۰ دقیقه درهپیمایی به آبشار رسیدم.
محوطه باستانی شهریری
آخرین جاذبهای که برای دیدنش رفتم محوطه باستانی شهریری بود.
نزدیک ظهر به مشگین شهر برگشتم و از اونجا یک ماشین دربست گرفتم.
شهریری در جاده بین مشگین شهر و اردبیل بود و حدود ۴۰ کیلومتر با مشگین شهر فاصله داشت.
بین راه برای تهبندی از یک روستا نان فطیر با پنیر محلی گرفتم. با ورودم به روستا یونجههایی رو که روی سقف خانهها جمع کرده بودند توجهام رو جلب کرد.
بعد از اینکه به شهریری رسیدم با فضای عجیبی روبهرو شدم، روی تمام سنگها چهرههایی بدون دهان حکاکی شده بود که هر کدوم با چشمهایی درشت به یک سمتی خیره شده بودند، البته الان دیگه تعداد زیادی از مجسمهها خراب شدند.
قدمت این مجموعه باستانی به بیش از ۷۰۰۰ سال میرسه و به گفته محلیها عمر این مجسمهها به زمان عصر سنگ برمیگرده و سازندگانشون قصد داشتن به آیندگان بفهمانند در زمانی که هنوز آهن کشف نشده ما شمشیر و خنجر به کمر داشتیم.
۴۵ هزار تومان هزینه رفتوبرگشتم به شهریری شد و برای کسانی که وسیله نقلیه ندارن بهترین کار دربست گرفتن یک ماشینه.
این سفر هم به پایان رسید و همچنان تجربههای جدید ادامه داره.
اگر در شمال غرب ایران روستا و یا شهری رو میشناسید که نیاز به معرفی داره برامون توی قسمت نظرات بنویسید تا با سفر به اونها علاقمندان به سفر رو با این شهر یا روستاها آشنا کنیم.
تهیه شده توسط تیم تولید محتوای اتاقک
روستای کلیبر